مواجهه جامعه با مفهوم زمان، همانند مواجهه جامعه با قانون است. هرچقدر اولی تفسیر پذیر، متغیر و قابل دستکاری باشد، دومی نه تنها به همان اندازه، بلکه بیشتر قابل تفسیر، تغییر و دستکاری است.
کد خبر: ۷۰۸۱۰۹
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۳ 27 January 2019

به گزارش «تابناک تهران»؛ زمان و ابزار سنجش آن یعنی ساعت، قرن ها است که مورد توجه بشر قرار گرفته و مصداق بارز آن روش ها و فنونی است که بشر در طول قرون برای سنجش آن ابداع کرده و به کار گرفته است.
یکی از مهم ترین اهدافی که در راستای دغدغه مندی از باب تعیین و سنجش زمان دنبال می شده، بحث نظم و ترتیب در انجام و اداره امور و کنترل بر آن بوده است. بر این اساس سنجش زمان به افراد و جوامع امکان می داد تا توالی های شبانه روزی، ماه ها و فصل ها را اندازه گیری کرده و بر این مبنا ساختارهای ابتدایی آیینی و اجتماعی شان را صورت بندی کنند. 
یکی از نمادهای مدرنیته و پیشرفت جهانی میزان دقت و قدرت جوامع در سنجش و اندازه گیری زمان بوده است. شیوه ای که هر اندازه خطا و درصد اشتباه آن کمتر، قدرت و پایبندی و میزان توسعه و پیشرفت بیشتر آن جامعه را نشان می دهد. 
آنچه در ادامه می آید یادداشتی است از «جبار رحمانی» پژوهشگر و استاد دانشگاه. رحمانی در این یادداشت پس از اشاره ای توصیفی به وضعیت ساعت در ایران، به بررسی تحلیلی و رابطه ی این عنصر فرهنگ مادی با نظم و قانون به عنوان اجزای غیرمادی فرهنگ، می پردازد. 
'ساعت' به مثابه یک ابزار مهم در زندگی بشر متمدن نقش کلیدی دارد. این ابزار فی نفسه، ابزار تولید نیست، بلکه حسب رابطه ای که با مفهوم زمان دارد، مبنایی برای انتظام بخشی به زندگی است. به عبارت دیگر ساعت تجلی ریتم زندگی و ضرباهنگ مراحل مختلف جریان اجتماعی است. دهخدا در تعریف ساعت، آورده که 'دستگاهی است مصنوع که بدان تعیین گذشت زمان کنند و گذشته و مانده روز و شب دانند'.
در تاریخ بشر انواع مختلفی از ابزارهای زمان سنجی وجود دارد که دقت‌های مختلفی هم داشته اند. تلاش فرهنگ ها برای سنجش زمان از یکسو به دنبال ارائه تقویمی برای زمان ذیل چرخه ی سالیانه و ماهیانه و روزانه بوده اند و از سوی دیگر به دنبال ابداع ابزارهایی جهت این سنجش و نشان دادن تقویم بوده است.
تاریخ فرهنگ بشری را می توان ذیل مقوله ساعت یا زمان سنج بازنویسی کرد. عمده ساعت ها یا زمان سنج ها در حوزه های مشاغل و نظام های معیشتی شکل گرفتند. ابتدا ساعت پیوند عمیقی با قدرت های مرکزی داشت و عملا در دربارها و بواسطه حمایت شاهان ابداع شده و به کار گرفته می شد. به همین دلیل مهمترین فضای کاربرد زمان سنج ها، کاخ ها و عبادتگاه ها بودند. به همین دلیل اولین مکان های نصب ساعت ها کاخ ها و کلیساها بودند و سپس به تدریج در تاریخ غرب از قرون 14 به بعد در میدان های شهرها نصب شدند. تحولات و ابداعات تکنولوژیکی منجر به شکل گیری و اختراع ساعت های جدید شد.
در نتیجه ی روند اختراع ساعت های جدید، در تاریخ جهان سه نوع ساعت شکل گرفت: ساعت های بزرگ غیر منقول مثل تخت تاقدیس خسرو پرویز یا ساعت های آبی و در تاریخ غرب مثل ساعت های کلیساها و کاخ ها. دسته دوم ساعت های متوسط منقول هستند همانند ساعت های دیواری، رومیزی و طاقچه ای و دسته سوم ساعت های ظریف و تزئینی مچی و جیبی هستند. در تاریخ ایران، ساعت های جدید از نیمه قرن یازدهم در عهد شاه صفی اول صفوی به ایران آمد. و به تدریج بخشی از زندگی درباریان شد آنقدر که شاه صفی اولین ساعت را که به او هدیه شده بود، به گردن می آویخت.
توسعه مفهوم ساعت در جهان مدرن عمیقا متاثر از درک منطق زمان و زمان سنجی توسط جهان مدرن است. عقلانی شدن زندگی، یکی از مهمترین ابعادش، در عقلانیت ابزاری ای است که در مواجهه با زمان شکل می گیرد. زمان نه تنها روز و شب، بلکه نحوه، کیفیت و حتی امکان و عدم امکان مناسبات اجتماعی را نشان می داد. به همین دلیل زمان ها به خصوصی و عمومی، یا ممنوعه و غیر ممنوعه و... تقسیم شدند.
تا این که زمان در جامعه امروز به یک پدیده فراگیر تبدیل شد. به همین دلیل ابزاری که روزگاری فقط شاهان داشتند، امروز هرکس نه تنها یکی بلکه چندین ساعت سنج دارد و توسعه تکنولوژی اشکال مختلفی از ابزارهای زمان سنج را نیز تولید کرده است که به اشکال مختلف به کار گرفته می شوند. به همین دلیل ساعت به مثابه یک ابزار زمان سنج و به مثابه نماد زمان، شاخص بسیار کلیدی و حیاتی در شناخت فرهنگ و جامعه است. می توان مواجهه جامعه با مساله زمان و زمان سنج را نشانه ای برای شناخت آن جامعه دانست.
در ایران امروز هم می توان آن سه گونه تاریخی ساعت را دید. ساعت های بزرگ غیر منقول که در زیارتگاه ها (مثلا حرم امام رضا) یا در میادین نصب شده اند. ساعت هایی که در دیوارها و روی میزها هستند و ساعت هایی که به صورت ساعت مچی، در موبایل ها و... به کار گرفته می شوند. البته گونه ظریف و کوچکی از ساعت در ابزارهای دیگر مانند ماشین، موتور، حتی خودکار و... نیز نصب می شود که جز ساعت های دسته دوم است.
اما می توان حسب درک فرهنگی مردم نیز دسته بندی دیگری از ساعت در ایران داشت. می توان گونه شناسی ساعت ها را در جامعه امروز ایران، حسب نوع مواجهه مردم با آنها به دسته های زیر بیان کرد:
ساعت هایی، ظاهرا ساعت هستند اما کار نمی کنند. صرفا یک شی تزئینی هستند که در خانه ها برای تزئین و مصرف تجملی به عنوان تزئین دکوراسیون به کار گرفته می شوند. می توان آنها را ساعت های بی مصرف دانست مانند ساعت های بزرگ پاندولی تزئینی که در خانه ها هستند اما بی استفاده اند و فقط دکور خانه اند.
دسته دوم ساعت های تزئینی و تجملی هستند. کارکرد اصلی آنها نشان دادن قدرت اقتصادی و موقعیت طبقاتی و سبک زندگی فرد است. این ساعت های تجملی همان هایی هستند که صرفا به طور نمادین برای نمایش ثروت به کار گرفته می شوند و گاه مدت ها هم در کمد و صندوق خانه حبس می شوند تا در یک میهمانی و مجلس خاص، به نشانه قدرت تجملی، مصرف نمایشی پیدا کنند.
دسته سوم، دسته ساعت های لعنتی هستند. شاید این عنوان اندکی غریب به نظر برسد، اما واکنش بسیاری از مردم است در موقع رانندگی و پشت چراغ قرمز و لحظه ای که ناگهان زمان سریع تمام می شود، یا چراغ سبز نمی شود، در نگاه به این زمان سنج راهنمایی و رانندگی، واژه لعنتی بسیار به کار گرفته می شود. به همین دلیل این زمان سنج لعنتی که کارش قبض و بسط زمان، یا متوقف کردن آن روی رنگ و عدد خاصی است، گونه ای از ساعت است که دستکاری ارادی برنامه ریزان ایرانی برای تغییر در ماهیت زمان (به جای 45 ثانیه چراغ قرمز، شما عملا شصت ثانیه را باید منتظر باشید، اما عدد ساعت، همان 45 ثانیه است) به کار گرفته شده است. نوعی دستکاری در کیفیت و ماهیت عددهای دیجیتالی برای نمایش زمان است، در حالی که این اعداد دیجیتالی نمایانگر پیشرفته ترین شکل نمایش زمان و دقت در زمان سنجی هستند که ذیل اراده خلاقانه انسان ایرانی از ساعت دقیق به ساعت لعنتی تبدیل شده اند.
دسته چهارم، ساعت های فراموش شده یا ساعت های ارواح هستند. ساعت هایی که در کلاس های دانشگاهی و در میدان های شهرستان ها می بینید. زمانی با شوق و ذوق و به نشانه دقت در زمان کارها نصب شده اند، اما به تدریج از کار افتاده‌اند و چون از اول نصب آن ها مبتنی بر ضرورت و الزام نبود، فراموش شده یا اجساد بی روح ساعت ها هستند.
همه موارد فوق بیانگر دستگاه هایی برای زمان سنجی است که عملا نشان می دهد در نظام روابط اجتماعی و ذهنیت فرهنگی ما هنوز مفهوم دقیقی از زمان و بخش بندی و تقسیم بندی آن وجود ندارد و هنوز برای مناسبات شخصی و منافع فردی، مفهوم زمان قبض و بسط، متوقف یا نادیده گرفته می شود. هنوز مبنای انتظام بخشیدن به زندگی ما، درک دقیقی از ساعت، به مفهوم مدرن و با دقت ثانیه و دقیقه نیست. 
حال می توان تصور کرد جامعه ای که نه تنها ثانیه و دقیقه، بلکه چندین ساعت هم معنای مشخصی برای او ندارد، چگونه می تواند به سمت تکنولوژی هایی برود که کمتر از صدم ثانیه و ... در آن اهمیت دارد. مساله فقط درک زمان نیست مساله ریتم و ضرباهنگ زندگی و دقت و توالی آن است. به همین دلیل می توان دسته ی پنجم ساعت ها را، ساعت های دقیق و منظم دانست که در زندگی ما ایرانیان اثری از آن نیست، مصداقی هم برایش نداریم. چون الگوی روابط اجتماعی و ذهنیت ما در باب نسبت زمانی امور وقتی به مقوله ابزاری مانند ساعت ترجمه می شود، با زمان سنج هایی مواجه می شویم که در آنها یا زمان فراموش می شود (مثل ساعت های بی مصرف، ساعت های دکوری و تزئینی و ساعت های فراموش شده) یا زمان در آنها قبض و بسط پیدا می کند، متوقف می شود، کش داده می شود (مثل ساعت های لعنتی) و یا اصولا وجود ندارد مانند دسته پنجم.
از این منظر می توان درک بهتری از مدرنیته ایرانی از طریق ساعت به دست آورد. معمولا جوامع در جریان توسعه از لحاظ ساعت، به سمت دقت هرچه بیشتر آن ها می روند، به عنوان مثال تنظیم شبکه ای از تنظیم ساعت در مقیاس ملی و ایجاد قابلیت تنظیم ساعت از طریق اینترنت برای بالا بردن دقت آن ها و... اما در ایران هرچقدر ابزارهای جدید وارداتی وارد می‌شوند، بی مصرفی ساعت و دستکاری آن بیشتر می شود. درک ما از زمان، عمیقا مرتبط است به درک ما از نظم. نظم یا توالی امور و رخدادها، در گستره روز و شب، مقولات زمان را می سازد. جامعه ای که به دنبال زمان زدایی یا دستکاری زمان (قبض، بسط یا توقف آن) باشد، جامعه ای است که نظم ندارد، جامعه ای است با قواعد سیال و با قابلیت بالای دستکاری. مواجهه جامعه با مفهوم زمان، همانند مواجهه جامعه با قانون است. هرچقدر اولی تفسیر پذیر، متغیر و قابل دستکاری باشد، دومی نه تنها به همان اندازه، بلکه بیشتر قابل تفسیر، تغییر و دستکاری است.
درک سیال زمان و ساعت، موقعی شکل می گیرد که شما روابط، توالی و نظم آنها را هرگونه که خودت بخواهی دستکاری کنید و یک خرد جمعی و عرف مشترک اجتماعی پشتوانه ی آن نباشد. شاید بتوان به زبان تمثیل گفت دقت در اعمال زمان، شاخصی است برای فهم دقت در اعمال قانون، دقت در اعمال عدالت، در یک سطح کلان، نظم ساعت و مواجهه آن با جامعه، بیانگر نظم سیاسی هم هست، جامعه ای که قواعد و قوانین زمانی آن و ابزارهای زمان سنج آن حسب تشخیص و منافع فرد یا گروهی قابل دستکاری است (این در حالی است که زمان یک مفهوم جمعی و اجتماعی است که ظاهر به کمک ابزارهای مدرن قرار است جلوی تفسیرپذیری شخصی آن ها گرفته شود و مانع از دستکاری آن ها توسط فرد خاصی شوند)، این جامعه، قانون و عدالت را نیز دستخوش اراده ی فردی می کند. جامعه های استبداد زده، جامعه هایی با درک آشفته ای از زمان و مواجهه ای نامنظم با آن هستند. وقتی می توان مفهوم بسیار دقیق و عددی از زمان (ساعت) را دستکاری کرد، پیش تر از آن می توان مفهوم قانون و قاعده و عدالت را دستکاری کرد.
در دوره پیشامدرن، دقیق ترین عرصه زمان سنجی عرصه معیشت کشاورزی ذیل مضیقه آب بود و امروز هم دقیق ترین عرصه، حوزه های معیشتی خصوصی است، که در هر دوره، بی توجهی به زمان، زیان اقتصادی بزرگی را می تواند در پی داشته باشد. از این لحاظ تفاوتی با دوره های به اصطلاح سنتی نداشته ایم. در عرصه عمومی هنوز مساله قابلیت اراده ی فردی در دستکاری مفاهیم زمان، قانون و عدالت وجود دارد. همه این ها تفسیرپذیر هستند، تفسیری کاملا فردی و شخصی و بدون قاعده جمعی.

منبع: ايرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار