در نبودن پیرخمین، جان دادند...
تابناک: در مراسم تشییع پیکر امام خیلی‌ها زیر فشار جمعیت محزون چون ماهی دست و پا زدند و در خشکی نبودن امام جان دادند، این یادداشت برداشتی است از این اتفاق.
کد خبر: ۴۳۲۹۷
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۷ 04 June 2015

به گزارش تابناک اصفهان به نقل از ایمنا، در مراسم تشییع پیکر امام خیلی‌ها زیر فشار جمعیت محزون چون ماهی دست و پا زدند و در خشکی نبودن امام جان دادند، این یادداشت برداشتی است از این اتفاق.

پلان اول
لالا لالا گل لاله، علی اصغر چه بی‌تابه
لالا لالا گل لاله، علی اصغر نمی‌خوابه؟
هیس! صدای مادری است که ساعت از دو شب گذشته اما هنوز دارد کودک ناآرامش را می‌خواباند، نگاهی با تعجب به آسمان می‌اندازد، خدایا کودکم چرا این همه بی ‌تاب شده است؟
پلان دوم
گوشه کوچه بچه‌ها جمع شده اند، هفت هشت نفری می‌شوند، گرگم به هوا بازی‌ محبوبشان است و چه کاری بهتر از تماشای بازی کودک برای مادر؟
مشغول بازی اند و مادر از روی بالکن رو به کوچه مشغول تماشای بازی کودکان، ناگهان پسرش وسط دویدن زمین می‌خورد، مادر خیره شده ببیند، چیزی نشده باشد، دل مادر میریزد، یک ثانیه مکث کودک کافیست تا مادر انگار کند که یک سال است از کودکش بی‌خبر است، میدود به سمت کوچه.
به کوچه که میرسد، میبیند، کودکش زد زیر گریه، بغلش می‌کند، آرام در گوشش زمزمه می‌کند، که درد و بلات به جونم، چی شده عزیز دلم، الهی خودم پیش‌مرگت باشم، اشک هم مادر را امان نمی‌دهد.
کودک آرام می‌شود و برمی‌خیزد، به بازی ادامه می‌دهد، ولی مادر هنوز نشسته است و آرام نشده است، با خودش می‌گوید، نکند مادر باشد و تو نباشی، الهی مادر پیش‌مرگت باشه، الهی ...
پلان سوم
دو نفر زیر بغل زنی که حالا خیلی زود بود برای خمیده شدنش را می گیرند، مادری که خیره شده به جمعیتی که همه مشکی پوشیده‌اند، تابوتی که با پرچم سه رنگ تزئین شده است روی دست مردم، جمعیت زیر تابوت در فشار و بی قرارند، یک لحظه تابوت کج می‌شود.
دل مادر میریزد، نکند فرزندم زمین بخورد، زمین می‌خورد، تابوت اما هنوز روی دست مردم است، دوباره زیر بغلش را می‌گیرند، بلندش می‌کنند، مادر مسیرش مشخص است، این را میشود از رد خونی که از پای مادر جاریست بفهمی.
از شیشه ای که پای برهنه‌ی مادر را بریده است و مادر همه توجهش به همه زندگی‌اش است که روی دست مردم جابه جا میشود...
آرام می‌گوید، فدای امام، پسرم صدقه سر سلامتی امام، تقدیم می‌کنم به کسی که پسرم پیش‌مرگش شد، کسی که همه سال می‌خواستم پیش‌مرگش باشم، پیش مرگ تو شد امام.
پلان چهارم
رادیو اعلام می‌کند برای امام دعا کنید، مادر در صفی شلوغ است که نه انتها دارد، نه نتیجه، اما با هدف ترین صفی است که مادران شهدا تشکیل داده اند، آمده اند قلب خود را تقدیم امام کنند ...
پلان پنجم
همه سرگردانند، هر کس به سمتی می‌دود و اشک می‌ریزد، مادران شهدا را می‌شود گوشه ای بیابی که خیره شده‌اند به افقی نامعلوم...
مادری لابه‌لای جمعیت صدای شکسته شدن پهلویش شنیده می‌شود، روی دست ها میبرندش، هر کس که بیهوش می‌شود روی دست ها جا به جا می‌شود، مادر روی دست زن‌ها جا به جا میشود، یاد تابوت سه رنگی‌می‌افتد که همه جانش به او بسته شده بود و روزی روی دست مردم بود...
آخرین لبخند مادر، آخرین سکانسی است که این هنرمند روزگار ایجاد می‌کند، قبل از این که امام را به خاک بسپارند، مادرانی هم به خاک سپرده شدند، مادرانی که داغ و غم امام برایشان غیر قابل تحمل بود.
مادر به وعده اش عمل کرد...!
 

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار