به گزارش تابناک یزد،بسیاری از کشورهای دنیا با حسرت داشتن سابقه ای طولانی همچون کشور ما
ایران، آرشیوهایی غنی از اسناد را با هزینه های بسیار جمعآوری می
کنند.البته هستند آرشیوهایی که بخش فارسی زبان در آنها بسیار غنی تر از
آرشیوهای اسناد در کشورهایی است که خود به زبان فارسی تکلم می کنند و می
نویسند. «اکبر الفت» در زمان انقلاب اسلامی که سنین جوانی را سپری می
کرده، تصاویری را از انقلاب اسلامی در یزد به ثبت رسانده است و تصاویر او،
تنها عکس هایی هستند که به عنوان سند از حال و هوای انقلاب در یزد به ثبت
رسیده اند.عکس هایی که همچون اسنادی از این دست، ظرفیت بسیاری برای
واکاوی و پرداختن چندین باره به آنها در نسل های مختلف وجود دارد.
همشهری با این عکاس پیشکسوت در یزد گفتوگویی داشته است که در ادامه
مشروح آن را می خوانید.
-
چطور شد که در فضای آن موقع، دوربین عکاسی به دست شما رسید؟
در سال 1351 وارد دبیرستان شدم. معلمی برای فعالیت های جنبی داشتیم که
هر هفته، به جای کاردستی نیمی از کلاس 30 نفری را به کارگاه عکاسی می برد و
همانجا ساخت داروی ثبوت و ظهور را آموزش میداد و درباره مسائل فنی و
زیبایی شناسانه عکاسی بحث می کردیم. وی از آنجایی که من علاقه بیشتری
نشان میدادم و پیگیر بودم، کلید عکاسخانه را به من داد که هم بتوانم از
آن استفاده کنم و هم به او کمک کنم. ابتدا در همان مدرسه و بین دوستان و
آشنایان عکس های پرسنلی و یادگاری می گرفتم و بعد کم کم به دنبال سوژه
های جدی تر رفتم و جذب تئاتر شدم و آنجا هم عکس میگرفتم.
-
فضای انقلاب چه جذابیت هایی برای شما داشت و چگونه جذب آن شدید؟
خانه ما در میدان امیرچخماق بود. این در حالی بود که مرکز بیشتر اتفاقات یا
میدان امیرچخماق یا میادین نزدیک به آن بود. چند خانه فرهنگ در یزد بود که
اتفاقاً یکی از آنها در کنار خانه ما بود لذا هم نزدیک به اتفاقات و هم
نزدیک به لابراتوار عکاسی بودم.
-
غیر از شما عکاس دیگری در یزد نبود که از این جریانها عکس گرفته باشد؟
عکاسانی بودند که کار آنها عکاسی بود و عکاسخانه داشتند. کسانی بودند که
عکس خبری می گرفتند ولی من دغدغه داشتم که از تجمعات آن موقع عکس بگیرم.
-
پدر شما یکی از کسانی است که به صورت شخصی آرشیوی از اسناد داشته اند و
اهل فرهنگ و هنر هم بودند. چقدر روحیه پدر در کار شما تاثیر داشت؟
بله، پدر من به این مسائل علاقه داشت و ما را هم حمایت می کرد. اطلاعات
تاریخی بسیاری داشت، آواز می خواند و موسیقی را هم می شناخت به طوری که
نی می نواخت و بیشتر مواقع نی همراهش داشت. البته پدرم در سازمان ثبت
اسناد کار میکرد و این دید را داشت که اسناد و نگهداری آنها چقدر
میتواند کمککننده باشد؛ بنابر این در این راه پشتکار داشت.
-
هنگام عکاسی از وقایع انقلاب این درک در شما بود که در حال ثبت اسنادی از تاریخ معاصر زادگاه خود هستید؟
تمام نگاتیو فریم های آن زمان را دارم و منظم و مرتب نگهداری می کنم. این
نظم در من بود ولی نمیدانستم که دارم به قول شما سند تولید میکنم و
تنها برایم جذاب بود. هم عکاسی و هم اتفاقات برایم جذاب بود.