شهیدخبر(شهیدنیوز): آموزش خلبانان عراقی با
بالاترین متدهای موجود در حال اجرا بود که نخستین فروند از میراژها پس از
انجام تستهای لازم در شرکت داسو، خاک فرانسه را به مقصد فرودگاهی در قبرس
ترک کرد. |
نیروی هوایی عربی عراق یک نیروی متکی به تجهیزات با کیفیت پایین ساخت بلوک شرق و در راس آنها شوروی بود که بر خلاف دیدگاه عموم، یک نیروی سازمان یافته و کارکشته با قابلیت بهرهبرداری از طیف وسیعی از تسلیحات بوده که تجربیات خوبی هم در نبردهای حقیقی از جمله سرکوب مخالفان داخلی رژیم بعث و همچنین جنگ اعراب با اسرائیل داشت. نیروی هوایی عراق از خلبانان با سطح توانایی بالا برخوردار بود، ولی به دلیل آموزشهای نامناسب و ضعیف توسط شوروی -بر خلاف آموزشهای پیچیده و کامل همسایه غربیاش یعنی ایران- مشکلاتی را در درون خود احساس میکرد که ازجمله آنها میتوان به عدم توان بهرهبرداری کامل از تجهیزات سازمانی اشاره کرد. به همین دلیل است که علیرغم دسترسی به اهداف زیاد در روزهای نخستین جنگ تحمیلی، نتوانست بسیاری از از این اهداف را مورد اصابت قرار دهد هرچند این به معنای ضعف توانایی آنها نبود. در واقع، ضعیف و دست و پا بسته دانستن نیروی هوایی عراق در جنگ تحمیلی یک اشتباه بزرگ است و انگیزه کارکنان نیروی هوایی این کشور و درگیریهای سخت و پیچیده طی جنگ 8 ساله نیز بخوبی نشان داد که با حریفی سرسخت رو به رو بودهایم که این امر ارزش رشادتهای خلبانان نیروی هوایی ارتش ایران را صدچندان میکند. به هر حال، آموزشهای ضعیف نیروی هوایی عراق از یک سو و وابستگی ایجاد شده توسط شوروی از سوی دیگر، این کشور را مجاب ساخت تا با بازگشایی روزنهای جدید در خریدهای تسلیحاتی، سطح توانمندیهای خود را افزایش دهد. این را هم باید در نظر بگیریم که شوروی همواره با فروش نسخههای به مراتب ضعیف شده به کشورهای هم پیمان خود (حتی کشورهای خط مقدم بلوک شرق در دوران جنگ سرد مانند آلمان شرقی یا دیگر اعضای پیمان ورشو) و الزام آنها به پذیرفتن حضور تعداد زیادی از مستشاران -حتی در نحوه راه اندازی جنگندهها با تعداد بالای نفرات زمینی- همواره سعی در استثمار متحدان خود داشت. عراق نیز از آنجایی که به عنوان یک کشور مخالف امپریالیسم در منطقه خاورمیانه معرفی میشد و توانایی برقراری روابط مناسب را با ایالات متحده پیش از انقلاب اسلامی نداشت، متمایل به فرانسه شد؛ یعنی کشوری که به شکل سنتی، فروشنده تسلیحات با کیفیت مناسب به همراه آموزشهای بالا به کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بود. استارت خرید میراژها توسط عراق -در پیش از انقلاب اسلامی- همزمان با خریدهای گسترده رقیب آمریکایی این هواپیما توسط ایران بود؛ یعنی جنگندههای F-16 و YF-17 (که بنا بود برای عملیاتهای زمینی مورد استفاده قرار گیرد و البته هرگز به کشورمان نرسید).
قرار بر این بود تا میراژهای اف1 طی یک برنامه مدون، تا پایان دهه 70 میلادی تحویل رژیم بعثی عراق شود اما این امر با بروز برخی مشکلات، تا سال 1980 به تعویق افتاد. * اولین دیدار در لارناکا بنا بر برنامهریزیهای صورت گرفته طی سفر وزیر دفاع وقت عراق به فرانسه، قرار داد خرید نخستین دسته شامل نمونه تک سرنشین و دو سرنشین امضاء شد و پیش از تحویل آنها، آموزش کارکنان و نفرات زمینی در خاک عراق نیز به وسیله هواپیماهای Mirage F1C نیروی هوایی فرانسه انجام گرفت. آموزشهای خلبانان عراقی با بالاترین متدهای موجود در حال اجرا بود که نخستین فروند از میراژها از نوع دو سرنشینه -پس از انجام تستهای لازم در شرکت داسو- خاک فرانسه را ترک کرد و در فرودگاه لارناکا قبرس تحویل خلبانان عراقی شد تا در روز 27 آگوست 1980، باند فرود پایگاه هوایی تازه ساز خود را در خاک عراق لمس کند.
2 روز بعد، نمونههای تک سرنشین نیز به سرعت وارد پایگاههای مخصوص میراژ در خاک این کشور شدند و بلافاصله روند پروازها آغاز شد. * 20 پرندهای که هرگز به عراق نرسید به این ترتیب بین سالهای 1980 تا 1988 میلادی مجموعا 93 فروند میراژ تک سرنشین مدل E و 15 فروند نوع دو سرنشینه مدل B را تحویل گرفت که نمونه مخصوص عراق با نامهای EQ و BQ بود (Q از اسم این کشور یعنی Iraq گرفته شده) و در 7 نسخه متفاوت EQ-1 ،EQ-2 ،EQ-4 ،EQ-5 ،EQ-6 ،EQ-7 و BQ-3 ارائه شد که از دو استتار قهوهای روشن و قهوه ای تیره جهت اجرای ماموریت بر روی زمین و خاکستری تیره (Gunship Grey) / سفید جهت پرواز بر روی دریا استفاده میکردند.
البته لازم به ذکر است که دست کم 20 فروند -ازجمله تمامی هواپیماهای نوع EQ-7- هم به دلیل تحریمهای ناشی از حمله عراق به کویت، تحویل این کشور نگشت و برای همیشه در فرانسه ماندگار شد. نسخههای اولیه میراژهای عراقی لوله سوخت گیری هوایی نداشتند و با هدف رهگیری هوایی توسعه داده شدند تا بتوانند در برابر اصلیترین حریفهای خود یعنی F-14 ایران و F-15 اسرائیل قد علم کنند، اما بهترین نمونههای در اختیار عراق، میراژهای EQ-4 ،EQ-5 و EQ-6 بودند که با هدف توانایی درگیری با اهداف سطحی و حملات دقیق توسعه داده شده و با استفاده از سامانه ناوبری اینرسایی ساژم میتوانستند به دقت به منطقه مورد نظر خود برسند. این پرندهها همچنین با حمل غلافهای سوختدهی شکاری به شکاری F1C-200 میتوانستند زمینهساز نفوذ بیشتر به عمق خاک حریف شوند. از طرف دیگر، این نمونه با قابلیت حمل سامانه هدفگذاری ATLIS میتوانست موشک لیزری AS.30 و نیز طیفی از بمبهای لیزری را حمل کند که بعدها با موشک روسی هدایت لیزری Kh-29L -به وسیله متخصصان داخلی این کشور و فرانسویها- هماهنگ شد.
* شکار دقیق در دریا اما شاید اثرگذارترین سلاح زرادخانه میراژها، موشکهای ضدکشتی AM.39 اگزوست بودند که به طور خاص جهت انهدام و هدف قرار دادن اقتصاد کشورمان -که به نفت وابسته بود- خریداری شد. این موشکها با هدف اصلی حملات دریایی، بر روی نمونههای EQ-5 و EQ-6 نصب شدند و توسعه یافتند.
این مدلها در آخرین ارتقاهای خود، مجهز به سامانههای هشدار دهنده راداری SHERLOC در بخش انتهایی دم بوده و با سامانههای ناوبری دقیق، نمایشگر سربالا (HUD) جدید و مسیر یاب لیزری میتوانستند به دقت به سمت اهداف روانه شوند. در بخش دفاع هوایی نیز، میراژها با حمل موشکهای R-550 مجیک و سوپر 530 اف، توانست به پیروزیهای بزرگی در برابر جنگندههای تایگر (F-5)، فانتوم (F-4) و تامکت (F-14) ایران دست یابد که عمده این پیروزیها در مقابل جنگنده بمبافکنهای سنگین F-4 حاصل شد که جهت انهدام اهداف استراتژیک عراق مسلح به بیشترین مقدار مهمات و طبیعتا قدرت مانور کم بودند. اما با تمامی این اوصاف، نیروی هوایی کشورمان توانست راه مقابله با این جنگنده فرانسوی را -علیرغم تحریمهای گسترده نظامی علیه کشورمان و ایجاد مشکلات عدیده ناشی از آن- پیدا کرده و به مقابله برخیزد به گونهای که -بنا بر اعلام منابع غربی- تعداد قابل توجهی از آنها توسط جنگندههای تامکت، فانتوم و سامانههای پدافندی کشورمان منهدم شدهاند. * رو در رو با عقابها به نظر می رسد نخستین حضور عملیاتی میراژهای عراقی از سال 1360 (شمسی) بوده است.
پیش از آن، به سبب آموزشهای خلبانان این کشور در فرانسه، نبود توانایی کافی در به کارگیری میراژها -به دلیل کامل نشدن مراحل مختلف آزمایشی- و همچنین بمباران پایگاههای در نظر گرفته شده برای این جنگنده در خاک عراق توسط نیروی هوایی کشورمان (خصوصا طی عملیات هوایی موسوم به «سلطان» که با ضربه سنگین بمبافکنهای F-4 فانتوم تحت اسکورت هواپیماهای رهگیر F-14 تامکت همراه بود و موجب کشته شدن تعدادی از مستشاران فرانسوی شد)، حضور این پرنده ها در جبهه جنگ با تاخیر روبرو شد و با قاطعیت میتوان بیان کرد که میراژها در حملات سراسری در آغاز جنگ حضور نداشتند.
ورود میراژها به درگیریهای هوایی نیز چندان موفق نبود. این جنگندهها در ابتدا در مواجهه با هواپیماهای تامکت (F-14) دچار مشکلات عدیده ای شدند و عموم این اتفاقات نیز همزمان با رهگیری آنها از ارتفاع پایین بود که به توان کم رادار جنگنده در دید به پایین و شناسایی اهداف هوایی مربوط میشد. لذا شرایط نبرد همچنان به نفع کشورمان در آسمان در حال پیگیری بود و حضور قدرتمندانه جنگندههای F-14 در پوشش مناطق حساس کشور باعث میشد برخی از جنگندههای عراقی حتی قبل از رسیدن به اهداف، در صورت تشخیص حضور تامکت، ماموریت را نیمه تمام گذاشته و باز گردند. * زنگ خطر برای تامکتها این روند در ماههای بعد دستخوش برخی تغییرات شد. پس از پایان اشغال خرمشهر و آزادسازی این شهر توسط قوای مسلح ایران، خلبانان میراژهای عراقی که تجربههای بسیاری را در درگیری با هواپیماهای رهگیر ایران کسب کرده بودند، طی یک روز با استفاده از حربه غافلگیری، 2 فروند جنگنده F-14 را مورد هدف قرار دادند و هرچند هر 4 خلبان تامکتها به سلامت به زمین رسیدند، اما این در حقیقت اولین فاز عملیاتی میراژهای عراقی در کسوت رهگیری هوایی بود. البته پیش از این رخداد، خلبانان ایرانی از مشاهده جنگندههای عراقی سخن میگفتند که در نظر برخی به F-5 شبیه مینمود اما در عمل هیچگاه درگیری سنگینی رخ نداده بود. این اتفاق (اصابت 2 فروند تامکت) زنگ خطر را برای نیروی هوایی کشورمان به صدا درآورد چرا که میراژها توانسته بودند ستون فقرات دفاع هوایی کشورمان را هدف قرار دهند و ادامه این حوادث در شرایط تحریم -که عملیاتی نگه داشتن جنگندههای موجود با مشکل روبرو بود- قطعا به ضرر ایران تمام میشد. * میراژ طعم داغ «فینیکس» را میچشد فردای این حادثه و در جریان پرواز تامکتها در منطقه عمومی جنوب غربی کشور (اهواز)، خلبان جاویدنیا و افسر رهگیری هوایی (خورشیدی) طی یک پرواز با تاکتیک گردش و شیرجه به سمت زمین و سپس هدفگیری در حین صعود به سمت آسمان -با در نظر گرفتن ضعف دید به پایین رادار میراژ- با موشک «فینیکس» یک فروند جنگنده میراژ را مورد اصابت قرار میدهد.
این پرواز و هدفگیری آن روز -که با هماهنگی کامل جهت عدم حضور هیچ هواپیمای ایرانی در منطقه برای کشف دقیق و اصابت 100% یک میراژ برای ضرب شست همراه بود- و سپس درگیریهای موفق روزهای بعد نشان داد که جنگنده میراژ اف 1 در برابر F-14 تامکت حرف زیادی برای گفتن ندارد.
درگیریهای هوایی همچنان ادامه داشت تا اینکه اندکی بعد، یکی از اشباح ایرانی (جنگنده فانتوم F-4) به خلبانی (مرحوم) کریم رفاهی نیز توانست یک فروند میراژ عراقی را در آسمان شکار کند.
* ببرها ساندویچ را خوردند میراژهای عراقی عموما برای به دام انداختن هواپیماهای رهگیر ایرانی از تاکتیکی موسوم به ساندویچی استفاده میکردند که البته به سرعت توسط کشورمان خنثی شد و جز 3 یا 4 مورد شکار برای عراقیها -در مقابل از دست دادن حجم بالایی از جنگندههایشان- ثمری نداشت. در این تاکتیک، هواپیماهای رهگیر MiG-23 (فلاگر) در ارتفاع بالا به مرزهای کشورمان نفوذ میکردند. در این هنگام طبیعتا هواپیماهای گشت هوایی F-14 تامکت یا F-4 فانتوم جهت درگیری به منطقه اعزام شده و همزمان جنگندههای Mirage F1 از ارتفاع پایینتر از رهگیرهای ایرانی وارد خاک کشورمان شده و سمت حمله از زیر را در پیش میگرفتند. البته در این هنگام جنگندههای کوچک و ریزنقش F-5 تایگر (به معنای ببر) که در نقش پرواز-سریع کاربرد داشتند، از ارتفاع پایینتری به میراژها حمله میبردند که این درگیری هوایی سخت و پیچیده خود می تواند درسی قابل توجه برای تمام خلبانان و طراحان در سرتاسر جهان باشد.
* نبرد بر فراز خلیج فارس در میانه سالهای جنگ، با شرایط به وجود آمده، جنگندههای میراژ عموما برای دفاع هوایی در مناطق مرزی یا تصویربرداری با غلافهای جاسوسی خود، اسکورت جنگنده بمبافکنها به سمت ایران و همچنین به عنوان آلرت (هواپیماهای مسلح به موشکهای هوا به هوا و آماده پرواز که در صورت تشخیص رادار مبنی بر نفوذ دشمن، در کمترین زمان به پرواز در میآیند) در نظر گرفته شدند اما اندکی بعد، با بالا گرفتن درگیریهای نفتی بین دو کشور، میراژها روانه خلیج فارس شده و فاز دوم عملیاتی آنها آغاز شد. میراژهای اف 1 مجهز به نسل جدیدی از رادارهای ارتقا یافته (سیرانو 4 ام / Cyrano IV M) و مسلح به موشکهای ضد کشتی AM.39 اگزوست وارد عرصه دریاها شدند و اقدام به هدف گیری نفتکشها یا کشتیهای تجاری کشورمان کردند و این حملات با بمباران همه روزه تاسیسات نفتی جزیره خارک توسط سایر جنگندههای ارتش بعثی عراق همراه شد.
* فرانسه سنگ تمام میگذارد/ سیلی ایران به صورت فرانسه ناگفته نماند که پیش از این اتفاقات، به دلیل نیاز شدید نیروی هوایی عراق به اجرای عملیات دریایی و نیز قطع امید از امکان تحویل میراژهای مجهز به حمل موشک اگزوست در موعد مقرر، کشور فرانسه اقدام به اعزام 5 فروند جنگنده سوپراتاندارد (Super Etendard) از ناوگان عملیاتی نیروی دریایی خود به عراق کرد. این هواپیماها که در حقیقت جنگندههای پشتیبانی دریایی بودند، با قابلیت حمل 2 تیر موشک اگزوست نسبت به بالگردهای سوپرفرلون در خدمت عراق از تحرک و برد بالاتری برخوردار بوده و رادار آنها نیز تواناتر از نمونه نصب شده بر روی بالگردها بود ولی شاید مشکل اصلی آنها سرعت در حد صوت این جنگندهها بود که در کشور سازنده (فرانسه) نیز در نقش ناونشین مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
کمی بعد با هدف قرار گرفتن یک فروند از این جنگندههای مسلح به اگزوست توسط تامکت نیروی هوایی ایران، فشار عراق بر فرانسه افزونتر شد و این کشور نیز که تمامی اصول بیطرفی در جنگ را -حتی به صورت آشکار- زیرپا گذاشته بود، با ارائه جدیدترین نمونههای میراژ به عراق و نیز بهسازی رادارهای برخی جنگندهها، سعی در افزایش توانمندی متحد خود کرد. * خطر در خلیج فارس جنگندههای میراژ به محض شناسایی اهداف دریایی توسط رادارهای عراقی در شمال خلیج فارس -حد فاصل فاو تا جزیره خارک- بلافاصله از پایگاه هوایی شعیبیه به هوا برخاسته و با درپیش گرفتن مسیر تعیین شده و استفاده از فضای هوایی کشور کویت، در فاصلهای مشخص، رادار خود را روشن و موشک را بر روی شناورها قفل کرده و پس از شلیک، به سرعت از منطقه خارج میشدند. این اتفاقات به حدی خطرناک بود که منطقه شمالی خلیج فارس در نقطه قرمز درگیری قرار گرفت و آتش جنگ در این منطقه شعلهور شد. در این سو، نیروی هوایی کشورمان با انتقال برخی جنگندههای F-14 تامکت از پایگاههای شکاری اصفهان و شیراز به بوشهر، در کنار جنگندههای F-4 فانتوم رهگیر حاضر در این پایگاه، سعی کرد با انجام اسکرامبلهای به موقع (پرواز سریع) و به محض شناسایی، جلوی میراژها را گرفته و از انجام گشتهای هوایی مستمر -که موجب افزایش ساعات پروازی جنگندهها و پایین آمدن عمر عملیاتی آنها میشد- جلوگیری کند؛ هرچند در مقطعی، به دلیل شرایط بحرانی، عملا چارهای جز گشتهای هوایی طولانی مدت در این منطقه نبود. * «اژدر»، «کوسه» و «تمساح» برای دفاع از نفتکشها موشکهای ضدکشتی میراژها علیرغم تمام توانمندیهای خود در هدفگیری، اما در بسیاری موارد توانایی انهدام اهداف دریایی را به طور کامل نداشت و عموما جنگندههای رهگیر نهاجا با شناسایی اهداف متخاصم عراقی بر فراز خلیج فارس توسط رادارهای کشورمان، آنها را از اجرای ماموریت خود ناکام میگذاشتند و میراژها نیز با فرار به آسمان کشورهای حاشیه جنوبی -خصوصا عربستان- از ماموریت باز میماندند، اما همین شلیکها در فضای خلیج فارس و مورد اصابت قرار گرفتن کشتیهای نفتکش، فضای روانی وحشتناکی را در منطقه ایجاد کرده بود.
برای مقابله با این اتفاقات، عملیاتهایی موسوم به «اژدر»، «کوسه» و «تمساح» طرح ریزی شد که طی آن -با هماهنگی نیروی دریایی- هواپیماهای رهگیر F-14 و F-4 نهاجا و بالگردهای کبرای هوانیروز در کنار بالگردهای بل 212 و سی کینگ هوادریا، کاروان کشتیهای تجاری و نفتکش را از منطقه خطر در شمال خلیج فارس تا بخش میانی -که از امنیت نسبی برقرار بود- اسکورت میکردند که همین اقدام، از حجم اصابت کشتیهای ایرانی یا خارجی به مقصد کشورمان به شدت کاست. * ایران زیر آتش میراژها با گذشت زمان و ترسیم استراتژی جدید نیروی هوایی عراق، فاز سوم عملیاتی جنگندههای میراژ آغاز شد که طی آن، جنگندهها مامور به هدف قرار دادن اهداف راهبردی در عمق خاک ایران شدند.
میراژها که پیشتر وظیفه درگیری دریایی در منطقه شمال خلیج فارس یا پرسه زدن بر روی خطوط مرزی را برعده داشتند، اینبار عازم اهدافی به مراتب ارزشمندتر میشدند. یکی از نخستین ضربات این جنگندهها، هدف قرار دادن پالایشگاه اصفهان بود؛ هدفی که بعدا خود شکار کننده 2 میراژ مهاجم شد. همچنین جنگندههای میراژ برای نخستین بار با اجرای سوختگیری شکاری به شکاری (نیروی هوایی عراق تا آن زمان -برخلاف ایران- فاقد هواپیماهای راهبردی سوخت رسان بود) توانستند به نیروگاه برق «نکا» در شمال کشور برسند و با بمباران آن، موجب آسیب و شهادت کارکنان نیروگاه شوند؛ اقدامی که اجرای آن از سوی عراق با این میزان بُرد قابل باور نبود.
هواپیماهای بمبافکن و سوخت دهنده میراژ اف 1 در مسیر دستیابی به هدف، با پرواز از میان کوههای غربی کشورمان و استفاده از نقاط کور به سلامت توانستند خود را به دریای مازندران رسانده و نکا را شدیدا مورد حمله قرار دهند. حمله اول چندان موفقیت آمیز نبود اما نیروگاه در 2 عملیات بعدی با آسیبهای فراوان روبرو شد و حتی روند تامین برق در بخشهایی از کشور را دچار اختلال کرد. حمله به صنایع نظامی پارچین در تهران، حمله به فرودگاه شیراز و صنایع الکترونیکی این شهر (صاشیراز)، بمباران پالایشگاه تهران، حمله به راه آهن خوی، بمباران پلهای مواصلاتی حساس کشور، مجموعه تاسیسات مخابرات ماهوارهای اسدآباد همدان و حمله چندباره به سازه نیروگاه اتمی بوشهر -به جای مانده از پیش از انقلاب- و موارد از این دست در کنار بمباران جبهههای مرزی نشان داد که خلبانان عراقی میخواهند خط و نشان کشیدنها را در حد اعلا به نمایش بگذارند. * شکار در دام در این طرف میدان اما ایران همچنان زیر فشار تحریمها بود و جنگندهها نیز هرکدام به دلیل پروازهای بیش از اندازه دچار مشکلاتی شده بودند اما با همت کارکنان بخشهای مختلف در قلب نیروی هوایی و شهامت و از خودگذشتگی خلبانان، هیچکدام از اقدامات عراق بی پاسخ نمیماند.
در بحث درگیریهای هوایی نیز جنگندههای رهگیر توانستند چندین فروند از میراژهای مهاجم را مورد هدف قرار دهند و پدافند هوایی نیز با کسب تجربیات موفق، اقدام به رهگیری و اصابت جنگندههای مهاجم میکرد که مجموعه این اقدامات از پروازهای عمقی میراژها کاست به نوعی که در هر یک از حملات عمقی به کشورمان، اگرچه رژیم بعثی تا حدی به خواستههای خود دست مییافت ولی در بازگشت قطعا دچار مشکلات و آسیبهای فراوانی میشد. با آغاز عملیات والفجر8 -که منجر به فتح شبه جزیره فاو توسط رزمندگان کشورمان شد- پدافند هوایی با همکاری رهگیرهای نهاجا با اجرای تلههای عملیاتی و کشاندن جنگندههای عراقی به آن، تعداد بالایی (با استناد به برخی آمارها تا 70 فروند) را مورد اصابت قرار داد تا حدی که خلبانان عراقی عمدتا از بمباران اهداف خودداری کرده و در صورت شناسایی شدن به سرعت باز میگشتند.
برخی میراژهای اف1 هم که به قصد عملیاتهای بمباران یا پوشش هوایی برای بمبافکنها از مرزهای دو کشور عبور میکردند، در این عملیات شکار شدند. در آن سو نیز عراق با اجرای تاکتیکی مشابه، با کشاندن جنگندههای ایرانی به درون دام سعی در هدف قرار دادن آنان داشت که شاید بتوان موفقترین ماموریت آنان را هدف قرار دادن جنگنده شناسایی/عکسبرداری RF-4E (فتوفانتوم) به خلبانی شهید ذوالفقاری دانست که در تله جنگندههای میراژ گرفتار شد و از چهار سو مورد حمله قرار گرفت؛ تاکتیکی که عموما برای هواپیماهای شناسایی کشورمان اجرا می شد. * آتش در نفت همچنین با ایجاد مخاطرات پیش روی میراژها در نفوذ به عمق کشورمان، بار دیگر اهداف اصلی به سوی صنعت نفت چرخید و این بار جنگندههای میراژ توانستند صنایع نفتی جزیره سیری را که جهت کاهش تنش های نفتی و ارائه این ماده سوختی به نفتکشهای کشورهای خریدار در محیطی امنتر در نظر گرفته شده بود، بمباران کنند.
میراژها طی این عملیات با اجرای سوختگیری شکاری از شکاری مسافتی معادل 1800 کیلومتر را در رفت و برگشت طی کردند و توانستند بزرگترین نفتکش جهان را منهدم کرده و به تاسیسات نفتی نیز آسیبهایی وارد سازند. با اجرای این عملیات، بار دیگر محل صادرات نفت به منطقه ای دورتر یعنی جزیره لارک در تنگه هرمز منتقل شد اما این بار نیز میراژها با بهرهگیری از هواپیماهای جدید سوخت رسان An-26 که (برای سوخت دهی به میراژها در فضای هوایی کشور عربستان و تحت نظارت ناوهای آمریکایی در منطقه خلیج فارس استفاده شد) و پرواز در مسافتی معادل 2300 کیلومتر در رفت و برگشت به این جزیره رسیده و آن را بمباران کردند که بازهم موفقیت بزرگی برای آنها محسوب میشد. |