29 فروردین 1358 برای ارتش، روز به یادماندنی و پرشکوهی است؛ روزی که حضرت امام خمینی (ره) در میان شایعات بی شماری مبنی بر انحلال ارتش و تشکیل به اصطلاح ارتش خلقی، رای بر بقای ارتش دادند. امام فرمودند: 29 فروردین روز ارتش اعلام می شود.
کد خبر: ۵۹۲۳۳۰
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۸ 18 April 2018

به گزارش تابناک : متن پیام تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی این بود: ملت شریف و مبارز ایران و فقهم الهه تعالی؛ با اهدا سلام و سپاس از مجاهدت خستگی ناپذیر شما ملت شجاع که اهداف مقدس اسلام را تا آستانه پیروزی رساندید و دست خیانتگران داخلی و خارجی را به خواست خدای بزرگ قطع کردید؛ روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام می شود. 
حضرت امام خمینی در این پیام اضافه کردند: «ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان بنمایند. اکنون ارتش در خدمت اسلام است و ارتش اسلامی است و ملت شریف لازم است آن را به این سمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آنان اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اخلال مفسدین خاتمه دهیم».
حضرت امام تاکید کردند: همه موظفند در داخل ارتش حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند. توجه ننمودن به این مسائل موجب ضعف ارتش اسلامی می شود و نظام را از هم می پاشد. سربازان و درجه داران و افسران موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار نمایند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود اجتناب نمایند. 
«ارتش اسلامی باید با حفظ سلسله مراتب و نظام صحیح اسلامی و اطاعت کامل زیردست از مافوق و رعایت کامل مافوق از زیردست، اداره شود تخلف از این امر ضد انقلاب است و مورد مؤاخذه خواهد بود».
یکی از حاضران در رژه با سازوبرگ ارتش در 29 فروردین 58 روایت می کند، هنوز با اینکه 75 سال از عمرم و زندگی من می گذرد، خاطره آن روز فراموش نشدنی در ذهنم نقش بسته است: سربازان و ارتشیان فریاد می کشیدن «ارتش فدای ملت» و من مفهومش را درست در نمی یافتم، اما عاقبت چگونگی فدایی بودنشان را ثابت کردند.
ارتش در واقعه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در 22 بهمن 1357 که به همت تمام ملت ایران از هر قوم و مذهبی به خشنودی رسید، روزهای دشواری را پشت سر گذاشت.
در حقیقت، به خاطر تسریع در پیروزی انقلاب، همه اقشار ارتش پادگان ها را ترک کرده بودند و حالا که انقلاب به ثمر نشسته بود، در یک حالت بلاتکلیفی به سر می بردند؛ زیرا گروه های بی مسئولیت و معاند ندای انحلال ارتش را سر می دادند.
آنها حتی افکارشان را بر در و دیوار می نوشتند و این بلاتکلیفی چنان ذهن سربازان و پایوران ارتش را به خود مشغول کرده بود که به محض ملاقات یکدیگر، به جای سلام و احوالپرسی از هم می پرسیدند: تکلیف ما چه می شود؛ شغلی را که به آن عشق می ورزیم، چگونه رها کنیم و آیا دیگر ارتشی نخواهیم داشت؛ یعنی باید به دنبال حرفه دیگری باشیم؟
این وضعیت روح و جسم همه کارکنان ارتش را رنج می داد و هر روز بر شدت ناراحتی آنها می افزود تا اینکه به فرمان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه پیامی در یکی از روزهای فروردین 1358 در اخبار خوانده شد؛ مبنی بر اینکه از فردای روز موصوف، ارتشیان باید سر خدمت حاضر شوند.
به عبارتی، ارتشیان فراخوان شدند تا به سربازخانه ها و محل های خدمتشان باز گردند. سربازان و کارکنان پایور ارتش آن روز خیلی خوشحال شدند؛ زیرا از بلاتکلیفی در آمده بودند. آنها در بعدازظهر آن روز، باز هم با شوق و ذوق لباس های نظامیشان را از کمدها بیرون کشیدند؛ باز آنها را شستند و با علاقه ای شدید لباس هایشان را آماده کردند. پوتین هایشان را واکس زدند و خلاصه آن شب با ذوق و عشق دیدار همرزمان شان تا صبح در این اندیشه بودند که فردا چه وضعی رخ خواهد داد. چند روزی بدین منوال گذشت.
خورشیدِ روز 27 فروردین 1358هم طلوع کرد. من، فرمانده یکان تأمین دانشکده افسری (دانشگاه افسری امام علی علیه السلام) بودم. بنابر این همراه سایر فرماندهان یکان های دانشجویی، به وسیله تلفن به دفتر فرمانده دانشکده احضار شدیم. ساعت حضورمان 9 صبح تعیین شده بود. همه از هم می پرسیدیم:چه شد؛ این بار چرا همه ما را به این مکان احضار کرده اند و فرماندهان، یکی پس از دیگری، وارد دفتر فرمانده شدند و پس از ادای احترام نظامی در محلی تعیین شده نشستند. در واقع، منتظر دانستن چراییِ احضارشان بودند. 
فرمانده از جا برخاست و دستور تلاوت آیاتی از کلام الله مجید را صادر کرد. چند آیه از قرآن مجید تلاوت شد و سپس رئیس ستاد پشت تریبون قرار گرفت و پس از حمد و مناجات خداوند و پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیه السلام،متنِ تلفنگرامی را قرائت کرد که از دفتر حضرت امام خمینی(ره) رسیده بود.
پیام به فرماندهان ابلاغ شد، مبنی بر اینکه بنا به امر رهبر انقلاب، ساعت 10 صبح روز 29 فروردین ارتش باید با نظم و ترتیبی که لازمه وجودی ارتش اسلام است، در خیابان ها یک رژه با شکوه را ترتیب دهد. به فرمانده پشتیبانی هم دستور خرید گل های میخک داده شد تا به مقدار لازم گل های سفید، قرمز و سبز تهیه کند و به واحدها تحویل دهد. تا گل ها در وقتی مناسب تحویل یکان های رژه رونده شود. سپس فرماندهان به یکان های تحت فرماندهی برگشتند تا آن پیام را به کارکنانشان ابلاغ کنند و افراد را آماده اجرای رژه کنند. در حقیقت، باید سربازان از لحاظ رسیدگی به وضعیت ظاهری (شامل: موی سر و پوشیدن لباس مناسب حرکت و نظایر آن) آماده می شدند.
تمام سعی مان برای یک اجرای مناسب فراهم بود. نخستین حرکت در خیابان هایی که از قبل مسیر آنها هم تعیین شده بود، به کار گرفته شد؛ زیرا علاقه مند بودیم نخستین حضورمان در میان مردم آبرومندانه و به گونه ای باشد که شأن ارتش در انظار حفظ شود. مردمی که تازه انقلاب کرده بودند و شعارهایی در انحلال ارتش شنیده یا روی دیوارها خوانده بودند، با این حرکت باشکوه ارتش را بهتر درک می کردند.
ساعت 10 روز 28 فروردین یکان های دانشکده افسری - یکی پس از دیگری - از درِ تشریفات دانشگاه به خیابان امام خمینی(ره) به سمت میدان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در حرکت بودند. آنها باید شعاری بسیار مهم را با صدایی بلند تکرار می کردند و منزلت و جایگاه ارتش را به نظرِ مردمی که در حاشیه پیاده روها به سمت میدان حسن آباد در حرکت بودند، می آوردند.
سربازان شور عجیبی به راه انداخته بودند. همه ما- از سرباز و پایور- فریاد «ارتش فدای ملت» را سر می دادیم. هرچه جلوتر می رفتیم، شعارها بلندتر و فریادها شنیدنی تر می شد، ولی جوابی از مردم یا آنها که در کنار ما حرکت می کردند، شنیده نمی شد.
به میدان حسن آباد که رسیدیم، شور مردمی گل کرد. یکباره صدایی چون ندایی ملکوتی که پاسخ مردم به شمار می رفت، شنیده شد«ملت فدای ارتش» چون این جواب از سوی مردم؛ مردمی که در کنار ما در حرکت بودند، شنیده شد، اشک شوق از دیدگان سربازان، دانشجویان و پایوران جاری شد؛ درحدی که حقیقتاً جواب ملت فدای ارتش را با گریه و در عین حال بسیار با صلابت می دادند، زیرا پاسخ مردم به منزله این بود که ملت ارتش را از خودش می شمارد.
اوج همدلی زمانی اتفاق افتاد که به میدان امام خمینی (توپخانه سابق) رسیدیم. مردم عنان از کف نهاده، به جرگه ارتشیان پیوستند و شور عجیبی را به راه انداختند: آنها به سمت نیروهای نظامی می آمدند و گل می گرفتند و گل می افشاندند. در این رهگذر بوسیدن سربازان آغاز شد و چنان نیروهای مردمی با پایوران ارتش در هم آمیختند که گویی مدت های مدید همدیگر را ندیده، یا از هم دور بوده اند.
بوسیدن و گل خنده ها و بیان تبریک ها تا مدتی ادامه داشت تا اینکه دستور حرکت به سمت میدان فردوسی صادر شد. باز هم فریاد ارتش فدای ملت از گلوی سربازان جاری می شد و پاسخ ملت فدای ارتش از زبان مردمی که در آن مسیرها ما را همراهی می کردند،کوبنده تر به گوش می رسید. در میدان فردوسی شعارها به اوج رسید و حرکت متوقف نشد؛ زیرا نیروهای نظامی در مسیر میدان انقلاب در حرکت بودند. در نهایت، به میدان انقلاب رسیدیم. مقابل درِ دانشگاه فریادهای طرفین به گونه ای حجم گرفته بود که گویی بنا داشت قلب دشمنان انقلاب را ریشه کن کند. در میدان انقلاب شکوهی باور نکردنی شکل گرفته بود که هر اندازه بنویسم، درست توصیفش نکرده ام. باز هم یکان ها به سمت میدان حُر به حرکت در آمدند. آنها می کوشیدند تا فریادهایشان گوش مستکبران را کر کند. به میدان حُر که رسیدیم، مسیرمان را به سمت دانشگاه افسری تغییر دادیم؛ در حالی که مردم همچنان ما را همراهی می کردند و شعار ملت فدای ارتش سر می دادند. سربازان و دانشجویان وارد دانشکده افسری ارتش شدند و با اینکه مردم بدرقه کننده از ورود به محوطه منع شدند، همچنان پشت نرده ها ایستاده، شعار می دادند. تا مدتی مدید تجمّع مردم پشت نرده ها ادامه داشت، ولی سرانجام متفرق شده به راهشان ادامه دادند.
اکنون که سالیان متمادی از آن روز گذشته، با خود اینگونه می اندیشم: ارتش که پیکره حقیقی اش را سربازان، درجه داران و افسران تشکیل داده بودند، به شعاری که آن روز سر دادند، پای بند ماندند و آن را ثابت کردند.
در حقیقت، ارتش خودش را فدای ملت کرد و جنگ تحمیلی نمونه های بارز از وفاداری نیروهای مسلح به سوگندشان بود. آنها پای همان شعاری که در اول انقلاب از زبانشان جاری شده بود، ماندند و ایرانی یکپارچه برای آیندگان باقی گذاشتند. در نتیجه آن شهامت ها، جا نفشانی ها و در نهایت شهادت ها حتی وجبی از این خاک مقدس به تاراج بیگانگان نرفت وهیچ قرارداد ننگینی هم به ایران اسلامی تحمیل نشد. امید که برای همیشه ایران آباد، سرافراز و پا بر جا باقی بماند.

 

 

منبع : ایرنا 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
وبگردی
آخرین اخبار