حمدالله جاویدان توسعه پایدار و متوازن جامعه در گرو توجه به سرمایه آن جامعه است و سرمایه جامعه به فرهنگ آن جامعه بستگی دارد. سرمایه موجد تولید است و تولید موتور محرکه توسعه جامعه است
کد خبر: ۳۷۰۱۵۶
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۳ 31 January 2017
به گزارش تابناک خوزستان ؛حمدالله جاویدان توسعه پایدار و متوازن جامعه در گرو توجه به سرمایه آن جامعه است و سرمایه جامعه به فرهنگ آن جامعه بستگی دارد. سرمایه موجد تولید است و تولید موتور محرکه توسعه جامعه است.

 پرداختن به توسعه پایدار و متوازن در سطوح جهانی، ملی و محلی بدون پرداختن به بحث سرمایه و به تبع آن  فرهنگ جامعه ناممکن یا به صورت خوشبینانه تر بسیار مشکل است.

فرهنگ به عنوان مؤلفه ای اساسی، نقش کلیدی در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها، تغییرات و تحولات بنیادی در زیر ساخت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه دارد.
ابهام لاینحل در کشور ایران اولویت دادن به مؤلفه های توسعه است . برخی به توسعه سیاسی توجه ویژه دارند و آن را در اولویت برنامه های توسعه ای قرار می دهند، گروهی به توسعه اجتماعی، دسته ای به توسعه فرهنگی و عده ی زیادی نیز به توسعه اقتصادی باور دارند.

در توسعه پایدارومتوازن توجه به هر چهار بعد توسعه به صورت هم زمان مهم است ولی سرمایه گذاری در بعد فرهنگی آثار مستقیم و غیر مستقیمی بر دیگر بخش ها خواهد گذاشت که البته سه بعد دیگر توانمندی کمتری در این زمینه دارند. همچنین مطمئن ترین و سریع ترین راه توسعه پایدار و متوازن سرمایه گذاری فرهنگی است. سرمایه گذاری فرهنگی بویژه سرمایه گذاری بر روی فرهنگ کار، پژوهش، روابط وارتباطات، تولید، مصرف، تخصص گرایی، فرهنگ رسانه ای، مطالعه، تحمل پذیری، گفتمان، جاذبه، دافعه، رقابت و حتی فرهنگ مبارزه و منازعه و .... می باشد که شالوده توسعه همه جانبه را ترسیم نموده و بستر را برای روشن شدن موتور محرکه توسعه در جامعه فراهم می کند.

به عنوان مثال اگر به فرهنگ جاذبه در زمینه مغزها و متفکران بپردازیم و در این زمینه سرمایه گذاری فرهنگی کنیم آنگاه در مقایسه با پرداخت هزینه های متحمل شده در جهت رانش و طرد مغزها که به غلط از آن به عنوان «فرار مغزها» یاد می شود خواهیم رسید. محاسبه خسارات ناشی از رانش و طرد مغزها را اگر به حساب ریالی محاسبه کنیم آنگاه متوجه خواهیم شد که کشور چه زیانها و خساراتی را متحمل شده است.

ما باید بر روی جذب دانشمندان و متخصصان سرمایه گذاری کنیم ، راههای علمی و عملی جذب مغزها را بیابیم .

سیاست گذاری، برنامه ریزی و سرمایه گذاری فرهنگی برای فراخوان علمی و عملی مغزها و اندیشمندان ایرانی سرتاسر جهان در یک سال می تواند نتایج شگفت آوری را به بار آورد و باعث تولیدعلم و مقالات علمی در جهان شود و در این زمینه جهش بزرگی در زمینه تولیدات علمی بر پایه توسعه دانایی محوری رخ خواهد داد و هر اندیشمندی که یک مورد از ابداعات و اختراعات خود را در ایران به ثبت برساند، برنامه ثبت ابداعات و اختراعات در ایران نهادینه می شود و هر فرد ایرانی از نواحی مختلف جهان مشتاق و مفتخر خواهد بود که برای ثبت ابداع و اختراع خود در خاک ایران اقدام نماید و از این رهگذر در بالا بردن رتبه علمی ایران در جهان دین خود را به ایران و ایرانی ادا نماید.

در پرداختن به مبحث سرمایه به صورت مقدماتی به مقوله «ارتباط انسانی» خواهیم پرداخت تا زمینه سازی و بستر سازی برای توسعه در جامعه فراهم گردد.

ارتباط انسانی یعنی رابطه ای خلق شده توسط انسان که فارغ از زمان، مکان، تاریخ، فرهنگ وتمدن ایجاد شده ودر پیوستارزندگی پایدار است.


وجود چهار نوع رابطه برای انسان مهم است که می تواند در روند تحول جامعه اثر گذار باشد .
در این مقوله رابطه اول و دوم و چهارم را به اختصار و رابطه سوم که یکی از حوزه های رابطه انسان با انسان است ( حوزه فرهنگی) را به تفصیل مورد بحث قرار خواهیم داد.
رابطه اول: رابطه انسان با خدا
رابطه دوم:رابطه انسان با طبیعت
رابطه سوم: رابطه انسان با انسان
رابطه چهارم:رابطه انسان با خودش

رابطه اول

 انسان به صورت شهودی ذات اقدس الهی را درک نموده و با توجه به فرهنگ حاکم بر میدان اجتماعی که در آن زندگی می کند به شکرگزاری از خالق می پردازد.هر نامی را که برای خدای خود بر گزیند ارزشمند است و مهم این است که وجود ذات مطلقی را باور دارد که تمامی امور دیگر نسبتی از آن ذات مطلق است و به نوعی کسری از آن «واحد یکتا»ست.
رابطه انسان با خدا یک رابطه چهار وجهی است.

وجه اول رابطه مستقیم انسان با خداست ،رابطه ای بی واسطه است که بین خالق و مخلوق ایجاد می شود، کانال ارتباطی آن دل است و نمونه با ارزش در عرفان شرقی مشهود است.
وجه دوم رابطه غیر مستقیم انسان با خدا بواسطه طبیعت است که انسان از طریق طبیعت به اثبات وجود خدا می رسد و طبیعت را آینه ای تمام نما از جلوه های خدا می بیند.
وجه سوم رابطه غیر مستقیم انسان با خدا از طریق انسان است که انسان به واسطه انسانی دیگر به اثبات وجود خدا می رسد و کلام انسان دیگری برایش حجت است و گفتار انسان دیگر را جلوه ای از خداوند می پندارد و به او ایمان می آورد و ایمان به انسان دیگر را عین ایمان به ذات اقدس الهی می داند.

وجه چهارم رابطه ای است غیر مستقیم با خدا که در اثر رابطه انسان با طبیعت برای انسان ایجاد می شود. در این وجه انسان به دو شکل رابطه خود با خدا را شکل می دهد .یکی اثر گذاری و تسلط انسان بر طبیعت است و کشف راز طبیعت و قوانین طبیعی موجب حیرت انسان شده است و رابطه انسان با خدا را شکل می دهد. دیگری اثرگذاری و تسلط طبیعت بر انسان است و ناتوانی انسان در برابر حوادث طبیعی و عدم کنترل حوادث طبیعی باعث شکل گیری رابطه غیرمستقیم انسان با خدا می شود.

رابطه دوم رابطه انسان با طبیعت است که این رابطه سه وجه دارد.
وجه اول اثر رابطه انسان بر طبیعت است که در دو شکل ایجابی و سلبی قابل بحث است.وجه دوم اثر طبیعت بر انسان است که بر خلق و خوی انسان اثر گذار است.
وجه سوم اثربا واسطه انسان با واسطه انسانهای دیگر بر طبیعت یا عکس آن اثر انسان بر طبیعت با واسطه انسانهای دیگر.

در وجه اول رابطه انسان با طبیعت در دیدگاه ایجابی آن انسان هم سو با طبیعت و محافظ آن است و طبیعت نیز به انسان برکت داده است. در واقع حفاظت از طبیعت، حفاظت از محیط زیست است و حفاظت از محیط زیست به بهسازی محیط زیست و بهسازی محیط زیست نیز به زندگی بهینه انسان کمک می کند.

در دیدگاه سلبی آن انسان در مقابل طبیعت است و تلاش می کند بر طبیعت چیره گردد. در این زمینه انسان به ویرانگری طبیعت و تغییرات آن می پردازد. آلودگی آب و هوا، نازک شدن لایه ازون، تخریب جنگلها، مراتع و نابودی منابع آبی، دگرگونی زیست بوم جانوران، تولید زباله های صنعتی، پزشکی، شهری و اتمی و مواد غیر قابل بازیافت همه نشانه هایی از نگرش سلبی تقابل انسان با طبیعت است.

رابطه چهارم
 به دلیل گستردگی رابطه سوم، ابتدا رابطه چهارم بررسی می شود. در رابطه چهارم، انسان با خودش می توان به ارزش های عام انسانی نظیر خیر خواهی، کمک به هم نوع


وفای به عهد، راستگویی، خداجویی، دانش دوستی، صلح طلبی و......را ذکر کرد. ترویج وانتشار ارزشهای عام بشری کاری ارزشمند است که هر انسان آزاده ای با خود عهد می بندد در این راستا تلاش نماید.

رابطه سوم

رابطه انسان با انسان را مي توان درچهار حوزه مورد بررسی قرار داد.
الف)رابطه انسان با انسان در حوزه سیاسی
ب)رابطه انسان با انسان در حوزه اقتصادی
ج)رابطه انسان با انسان در حوزه اجتماعی
د)رابطه انسان با انسان در حوزه فرهنگی 
حوزه سیاسی

در حوزه سیاسی رابطه ارباب رعیتی، رئیس و مرئوس، فرادست و فرودست، کاخ نشین و کوخ نشین و ... است.
رابطه سیاسی انسان با انسان رابطه ای هرمی است یک نفر یا عده قلیلی در رأس هرم و توده مردم یا اکثریت در قاعده هرم قرار می گیرند.

در رابطه انسان با انسان در حوزه سیاسی هیچ گریزی از هرم قدرت نیست ولی تنها کاری که می توان انجام داد انتخاب رأس یا عده قلیل رأس هرم است. دموکراسی تنها راه انتخاب رؤس هرم یا عده قلیل رأس هرم است و راههای دیگر بیراهه است.

انتخاب ساختار سیاسی هر ملتی بستگی به فرهنگ و تاریخ آن ملت دارد. دموکراسی تنها شیوه ای است که برای همه ملت ها با تاریخ و فرهنگ متفاوت سازگار است و نوعی حاکمیت عام جهانی است. دموکراسی دارای الفبایی است که هر ملتی باید به صورت اکتسابی آن را کسب کند. آموزش دموکراسی بر خلاف آنچه تصور می شود از بالا به پایین نیست بلکه از پایین به بالا صورت می گیرد.

در ساختار سیاسی تمرکز گرا چون ایران همه انتظارات از اصلاح ساختار سیاسی از بالا به پایین است در صورتی که اگر اصلاح ساختار سیاسی از پایین به بالا صورت گیرد روند دموکراتیزه کردن جامعه به راحتی شکل گرفته ومشکلات جدی سد راه اصلاح ساختار سیاسی بر طرف خواهد شد.

در اصلاح ساختار سیاسی از بالا به پایین، حاکمیت در رأس، حق الهی برای خود متصورمی گردند و واگذاری این حق الهی را بر نمی تابند و تلاشگران به انتقال قدرت را بدعت گرا پنداشته و از ابزارهای قدرت در اختیار داشته خود در مقابله با این بدعت ها(به پنداشت خود) استفاده می کنند و در نهایت جابجایی قدرت در دایره بسته قدرت طلبان صورت می گیرد و مردم تماشگران این چرخش قدرت خواهند بود.

حوزه اجتماعی
در حوزه اجتماعی نقش خانواده وسمن ها بسیار مهم است. 
آموزش الفبای دموکراسی باید از دو نهاد مهم صورت گیرد.1-خانواده 2-  سمن ها
1-خانواده مهمترین بستر آموزش دموکراسی است. در ایرانی که روند پدر سالاری حاکم است جز ساختار سیاسی متمرکز و مقتدر نباید انتظاری داشت. تغییر چرخه روند پدر سالاری در جامعه ایران بسیار مهم است. 

بطور کلی حاکمیت سالاری در خانواده سد راه دموکراسی است، خواه این حاکمیت با پدر باشد یا مادر یا فرزند، فرقی نمی کند، هم پدرسالاری آسیب زاست هم مادرسالاری هم فرزند سالاری. لذا باید روند گفتمانی جایگزین روند حاکمیت سالاری در خانواده گردد. روند گفتمانی در خانواده با دادن حق انتخاب به اعضای خانواده می تواند مسیر آتی جامعه را تغییر دهد. 

دادن حق انتخاب در مسیر پرفراز و نشیب زندگی می تواند هر کدام از اعضای خانواده را در پذیرش مسؤلیت و پاسخگویی به عملکرد خود وادار سازد و این پذیرش مسؤولیت و پاسخگویی در آینده جامعه تأثیر گذار خواهد بود و روند دموکراسی در جامعه را تسهیل وعملی خواهد نمود.

برای تغییر حاکمیت متمرکز و مقتدر و دایره بسته حاکمان باید به تغییر حاکمیت سالاری خانواده همت گماشت و به جایگزینی حاکمیت گفتمانی اندیشید.

2- نقش NGOs يا سازمانهاي مردم نهاد(سمن ها) در تغییرات آرام روند سیاسی بسیار مهم است.سمن ها از بدنه اجتماعی جامعه فعالیت خود را آغاز می نمایند لذا دچار بروکراسی فلج کننده اداری نیستند. کافی است قوانینی مصوب گردد که سمن ها بتوانند آزادانه فعالیت کنند. مطالبه گری شهروندان در گرو فعال شدن سمن ها خواهد بود. بلا استثنا همه حاکمان قدرتمند سیاسی از جانب مردم حرف می زنند و ادبیات خود را به نمایندگی از طرف مردم بیان می کنند. همان مردمی که برای آنان ابزاری پلکانی برای رسیدن آنان به قدرت شده اند. 

حاکمان به طور مداوم خود را مدافع حقوق مردم تلقی نموده و هر فعالیتی را به نام خدمت به مردم انجام می دهند ولی در عمل همان مردم مورد خطاب آنان کمتر بهره ای از تلاش های شبانه روزی حاکمان در شعار دادن خدمت به مردم می برند.

سمن ها به صورت دموکراتیک خواسته های بحق مردم را بیان می کنند و در مقابل شعار گرایی حاکمان و مسؤلان می ایستند. از آنجایی که سمن ها وابسته به اشخاص نیستند، کمتر مورد سرکوبی قرار می گیرند و سمن ها با ایجاد تغییرات آرام در حاکمیت باعث شکل گیری و تسریع روند دموکراسی فراگیر در جامعه می شوند.

یکی از راههای سنجش مسؤلیت پذیری مسؤلین توجه به باورمندی آنان به سمن ها یا غیر باور مندی آنان به این سازمان های مردم نهاد است. سازمان هایی که شرط اولیه مشارکت در آن ترجیح دادن منافع عمومی بر مافع فردی است و هیچ کدام از اعضای سمن ها خواسته های شخصی ندارند و منافع فردی خود را دنبال نمی کنند. اعضای سمن ها به عنوان شهروندان فعال در تلاشند برای بهبود اوضاع و اصلاح ساختار معیوب در جامعه فعالیتی انجام دهند و روش های درست و کم هزینه را برای توسعه و پیشرفت شهروندان به مسؤلین گوشزد نمایند و پیگیر این امور در جهت رفاه شهروندان باشند.

 رابطه انسان با انسان در حوزه اقتصادی را در مواردی نظیر رابطه کارفرما و کارگر، خریدار و فروشنده، تولید کننده و مصرف کننده، ارائه دهنده خدمت و دریافت کننده خدمت، توزیع کننده کالا و دریافت کننده کالا و... می توان یافت.

حوزه اقتصادی
رابطه انسان با انسان در حوزه اقتصادی بر اساس سود مشترک است. رابطه ای که دو طرف سود می برند. لذا رابطه اقتصادی بر اساس استراتژی برد برد استوار است. رابطه استثماری و بیگاری کشیدن خلاف رابطه سالم اقتصادی و رابطه برد- برد است و چنین رابطه ای در حوزه ی اقتصادی فلج کننده است.

روابط اقتصادی در جامعه را قانون معین می کند. مهمترین قانون حوزه اقتصادی قانون کار است. قانون کار باید به روز باشد و کلیه اصناف باید قانون کار را معیار فعالیت های خود قرار دهند.

اصناف نقش اساسی در بهبود و اصلاح روابط اقتصادی دارند. لذا صنف به عنوان مدافع گروهی اقتصادی می تواند در تسریع رونق اقتصادی جامعه نقش اساسی داشته باشد.
پول مهمترین وسیله در مبادلات اقتصادی و شکل گیری روابط اقتصادی است.تهیه، توزیع و حفظ ارزش پول بسیار مهم است. حجم پول در جامعه بر روابط اقتصادی تأثیر زیادی دارد لذا باید حجم پول متناسب با نیاز واقعی جامعه باشد. بانک مرکزی در زمینه مهمترین وسیله مبادلات یعنی پول نقش اساسی دارد گر چه استقلال ریاست بانک مرکزی در این زمینه بسیار مهم است.

کار مهمترین ارزش در حوزه اقتصادی است . پرداخت دستمزد و فکرمزد باید بر اساس میزان کار انجام شده صورت گیرد.

کارایی سیستم اقتصادی بستگی به میزان کاری دارد که صورت می گیرد. دستمزد و فکرمزد بدون کار موجب کند شدن فعالیت های اقتصادی می گردد در نتیجه چرخه اقتصادی از حرکت باز می ایستد. وقتی چرخه اقتصادی جامعه از حرکت باز ایستد و یا حرکتش کند شود لذا دیگر بخش های جامعه نیز دچار مشکل می شوند و در کل سطح زندگی مردم به صورت معنا داری پایین خواهد آمد و امید به زندگی مردم نیز کاهش پیدا خواهد کرد.

حوزه فرهنگی
در حوزه فرهنگی پیچیدگی روابط انسان با انسان بیشتر است . در این باره به ذکر نمونه هایی بسنده کرده و به اهمیت اثر گذاری این حوزه بر حوزه های دیگر خواهیم پرداخت و مدل هایی از این تأثیر گذاری را مرور می کنیم.

مدرسه و دانشگاه به عنوان آزمایشگاه و محلی برای تربیت نیروی انسانی و آماده سازی آن برای مدیریت کشور و تربیت مدیران نسل آینده کشور بسیار مهم است.

الف)هنر معلم فراهم نمودن شرایط یادگیری است. معلم سالاری نگاهی غالب است و این نوع نگاه در مدرسه این نگرش را ایجاد می کند که باید به سیستم سیاسی متمرکز و مقتدر تن داد در مقابل دانش آموز سالاری نیز آسیب های جدی همچون معلم سالاری خواهد داشت. 

لذا پذیرش گفتمان شایسته سالاری در مدرسه می تواند این ایده را در ذهن دانش آموزان القا کند که کلاس درس محلی برای یادگیری است و این نگرش که معلم یاد می دهد و شاگرد یاد می گیرد اشتباه است.

در کلاس درس پذیرش این نکته مهم است که معلم تنها شرایط یادگیری را فراهم می کند و نقش راهنما را دارد.خود معلم هم در بستر مناسبی که برای یادگیری در کلاس درس ایجاد نموده استنیز یاد می گیرد و هر روز و هر هفته و هر سال بر تجربیات و دانستنی های علمی


خود می افزاید و این یادگیری مضاعف را در سالهای بعدی به دانش آموزان نیز منتقل می نماید.

ب)رسالت معلم درایجاد پرسشگری است. معلم با پرسشگری ذهن شاگردان را به چالش می کشد و این پرسشگری و مطالبه گری می تواند تغییرات آرام و دموکراتیک سیاسی در جامعه ایجاد نماید.

به نظرم «چرایی کلید دانش است» اگر معلم بتواند این چرایی را در ذهن شاگردان خود ایجاد کند به آینده کشور به ویژه آینده سیاسی کشور خدمات شایانی نموده است.
پرسشگری مهمترین رسالتی است که یک معلم در مدرسه بر عهده دارد.تربیت شاگردانی پرسشگر باعث پیشرفت و توسعه جامعه خواهد شد.

ج)نقش اساسی معلم در ایجاد شرایط یادگیری درازمدت به جای محفوظات است.گرچه سیستم آموزشی ایران بر اساس محفوظات پایه ریزی شده است ولی یادگیری به ویژه یادگیری درازمدت می تواند مسیر آینده جامعه را تضمین و تعیین کند. برای برخی مطالب، معلمان می توانند از طریق شیوه های فعال تدریس شرایطی را فراهم نمایند که شاگردان یک بار برای همیشه آن را یاد گیرند.

 به عنوان نمونه معلم نحوه نگارش املایی شاعران بر جسته ایران را به گونه ای بنویسد که شاگردان قرن زندگی شاعر را یک بار برای همیشه یاد گیرند و اینکه فلان شاعر در چه قرنی زندگی می کرده است را هیچگاه بدون پاسخ درست نخواهند گذاشت. مثلا اگر «ح» حافظ را به صورت نوشتاری عدد هشت فارسی، «ع» سعدی را به صورت نوشتاری هفت و «ه» بیهقی را به صورت نوشتاری عدد پنج فارسی نوشته شود، تا پایان عمر شاگرد این تاریخ ادبیات را به حافظه دراز مدت خود سپرده و یک بار برای همیشه آن را در هارد ذهنی خود ذخیره می نماید.

فرهنگ جامعه در ارتباط با ارزشهای مادی و معنوی جامعه شکل می گیرد.اگر فرهنگ جامعه دارای ثبات و استحکام باشد سپری است در مقابل جریان هایی که ممکن است به جامعه آسیب برسانند.

آسیب پذیری فرهنگی زمانی آغاز می شود که فرهنگ بیگانه فعال و فرهنگ جامعه منفعل باشد. بی هویتی، تزلزل مبانی اخلاقی، خود باختگی، از خود بیگانگی، تعصب نسبت به باورها و سنت های غلط، خرافه پرستی و... از مهمترین عواملی هستند که فرهنگ جامعه را دچار آسیب می کنند.

در حوزه فرهنگ می توان به موارد زیر اشاره کرد: فرهنگ قانونمداری، فرهنگ وقت شناسی، فرهنگ مطالعه، فرهنگ حق تقدم، فرهنگ جهل و بیسوادی، فرهنگ قدردانی، فرهنگ خوشگذرانی، فرهنگ تملق و چاپلوسی و ریا، فرهنگ دو روئی فرهنگ افراط و تفریط، فرهنگ خرافات، فرهنگ قانون گریزی، فرهنگ حریم شخصی، فرهنگ حریم عمومی، فرهنگ شایعه سازی، فرهنگ انضباط اجتماعی، فرهنگ وجدان جمعی، فرهنگ دانش دوستی، فرهنگ نظم پذیری، فرهنگ آگاهی بخشی، فرهنگ سنت طلبی، فرهنگ تجدد طلبی، فرهنگ احترام به دیگران  و.....

در حوزه سیاسی می توان به موارد زیر اشاره کرد: فرهنگ آزادی، فرهنگ عدالت طلبی، فرهنگ مدارا، فرهنگ حق طلبی، فرهنگ مطالبه گری، فرهنگ خودکامگی، فرهنگ ظلم پذیری، فرهنگ خود رأیی و خودکامگی، فرهنگ صلح و مصالحه ، فرهنگ و....

در حوزه اجتماعی می توان به موارد زیر اشاره کرد: فرهنگ احترام به بزرگترها، فرهنگ محبت به کوچکترها، فرهنگ مهمان پذیری، فرهنگ قناعت، فرهنگ نوع دوستی، فرهنگ اخلاق مداری، فرهنگ رعایت حقوق والدین، فرهنگ رعایت حقوق کودکان، فرهنگ رعایت حقوق سالمندان، فرهنگ رعایت حقوق حیوانات، فرهنگ رعایت حقوق بشر، فرهنگ احترام به دیگران، فرهنگ کار گروهی، فرهنگ همگرایی، فرهنگ وحدت ملی، فرهنگ مشارکت اجتماعی، فرهنگ اعتماد اجتماعی، فرهنگ خیر اندیشی و...

در حوزه اقتصادی می توان به موارد زیر اشاره کرد: فرهنگ تولید، فرهنگ مصرف، فرهنگ فقر، فرهنگ تظاهر به فقر، فرهنگ تظاهربه غنا، فرهنگ مبادله، فرهنگ کار، فرهنگ سرمایه داری، فرهنگ اخلاق شغلی، فرهنگ تکدی گری، فرهنگ فرار از مالیات، فرهنگ وجدان کاری و...
مدل فرهنگی را می توان با سه رویکرد طراحی نمود:
1- مدل فرهنگی بارویکرد سیاسی
2- مدل فرهنگی بارویکرد اقتصادی
3-  مدل فرهنگی بارویکرد اجتماعی
در مدل فرهنگی با رویکرد سیاسی می توان اثرات زیر را مورد بررسی قرار داد.
1- اثر مستقیم حوزه سیاسی بر حوزه فرهنگی
2- اثر غیر مستقیم حوزه سیاسی برحوزه اقتصادی و اثر آن برحوزه فرهنگی
3- اثر غیر مستقیم حوزه سیاسی بر حوزه اجتماعی و اثر آن برحوزه فرهنگی
4- اثر غیر مستقیم حوزه سیاسی بر حوزه های اقتصادی- اجتماعی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی
5- اثر غیر مستقیم حوزه سیاسی بر حوزه های اجتماعی - اقتصادی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی
در مدل فرهنگی با رویکرد اجتماعی می توان اثرات زیر را مورد بررسی قرار داد.
1- اثر مستقیم حوزه اجتماعی بر حوزه فرهنگی
2- اثر غیر مستقیم حوزه اجتماعی برحوزه اقتصادی و اثر آن برحوزه فرهنگی
3- اثر غیر مستقیم حوزه اجتماعی بر حوزه سیاسی و اثر آن برحوزه فرهنگی
4- اثر غیر مستقیم حوزه اجتماعی بر حوزه های اقتصادی- سیاسی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی
5- اثر غیر مستقیم حوزه اجتماعی بر حوزه های سیاسی - اقتصادی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی

در مدل فرهنگی با رویکرداقتصادی می توان اثرات زیر را مورد بررسی قرار داد.
1- اثر مستقیم حوزه اقتصادی بر حوزه فرهنگی
2- اثر غیر مستقیم حوزه اقتصادی برحوزه اجتماعی و اثر آن برحوزه فرهنگی
3- اثر غیر مستقیم حوزه اقتصادی بر حوزه سیاسی و اثر آن برحوزه فرهنگی
4- اثر غیر مستقیم حوزه اقتصادی بر حوزه های سیاسی- اجتماعی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی
5- اثر غیر مستقیم حوزه اقتصادی بر حوزه های اجتماعی - سیاسی و اثر آن بر برحوزه فرهنگی

در مدل دیگری که میتوان از آن به عنوان مدل نهادی یاد کرد می توان اثرات مستقیم و غیر مستقیم نهادهای اصلی جامعه را بر فرهنگ مورد بررسی قرار داد. برای اختصار در مبحث فقط به اثرات مستقیم نهاد های اصلی بر فرهنگ اشاره می کنیم.
در مدل نهادی می توان اثرات مستقیم زیر را برشمرد:
1-  اثر مستقیم نهاد دین بر فرهنگ
2-  اثر مستقیم نهاد آموزش بر فرهنگ
3-  اثر مستقیم نهاد سیاست بر فرهنگ
4-  اثر مستقیم نهاد اقتصاد بر فرهنگ
5-  اثر مستقیم نهاد خانواده بر فرهنگ
اثرات غیر مستقیم مدل نهادی بر فرهنگ روند پیچیده ای دارد که از طریق آزمونهای آمار تحلیلی و رگرسیون خطی و نرم افزار های آماری قابل سنجشند.


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار